...همگی بیاین با هم بریم به شهر شهدا...

ساخت وبلاگ

هم خودشان خاکی بودند

هم لباس هایشان

کافی بود باران ببارد

تا عطرشان در سنگرها بپیچد

پلاکش را به رودخانه انداخت

تا صدف ها

تمام توصیه هایش را

به خاطر بسپارند

درست در هنگام جان دادن

لبخند زد

چون همیشه عادت داشت

با روی گشاده به خانه برگردد

از پدر شدن فقط

شیرینی لالائی گفتنش را چشید

آن هم برای

عکس بچه ای که در گاهواره دستش بود

با همان یک مشت استخوان هم که شده

برگشت

چون هنوز

خانه اش مرد می خواست

علی اکبر حائری


برچسب‌ها: شهدا, دل نوشته شهدا, شعر شهدایی, علی اکبر حائری, عکس نوشته شهدا نقشه ها دارند.....
ما را در سایت نقشه ها دارند.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 313shab بازدید : 226 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 14:24