معرفی کتاب: «رهش»

ساخت وبلاگ

سلام

آخرین کتاب رضا امیرخانی؛ با عنوان «رهش» که در واقع برگردان واژه شهر است...

رمانی خواندنی که در آن نویسنده با مهارت بسیار، موضوع توسعه شهری را دستمایه قرار داده و تأثیرات آن را بر عرصه های زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر می کشد. اثری که سبک و سیاقی تلفیقی دارد از آثار قبلی امیرخانی!

چند نکته در مورد کتاب:

1- برای اولین مرتبه رضا امیرخانی کتابش را از زبان یک "زن" نوشته که هرچند ممکن است در دید اول به نظر نرسد؛ اما با دقت بیشتر می توان دریافت که زن کتاب امیرخانی واقعاً زن نیست... همچنان که در بخش هایی از کتاب، شخصیت اول داستان به نام لیا از خود می پرسد: «زن م آیا من؟!»... بخشی از زن نبودن لیا وابسته به داستان است؛ اما به نظر می رسد عمده دلیل آن تأثیر روحیه مردانگی نویسنده بوده است.

2- باز هم ارمیا! در پایان کتاب موفق ارمیا خواننده می پندارد ارمیا از دنیا می رود؛ اما الحق امیرخانی در کتاب باز هم موفق بیوتن ارمیا را به زیبایی زنده نگاه داشته و باز هم از او می نویسد. شاید به آن دلیل که شخصیت ارمیا آنقدر برای خواننده جذاب است که امیرخانی در کتاب ارمیا فکرش را هم نمی کرد. با این حال هرچند ایده پیوند رهش با ارمیا ایده جذاب و هیجان بخشی است؛ اما شاید به دلیل محکم نبودن پیوند، توقع خواننده را اجابت نکرده و صرفاً از اعتبار آقای ارمیا کاسته است.

3- پایانی بیگانه با آثار امیرخانی! افرادی که کتاب های قبلی آقای امیرخانی را خوانده اند، شاید هرگز فکرش را هم نمی کردند کتاب رهش بخواهد این گونه به پایان برسد. مثل من که حتی گمان کردم شاید چند برگ از آخر کتاب کنده شده و اثر ناقص است!!! با این حال تغییر سبک نگارش چیز عجیبی نیست و نمی توان به این بند ایراد گرفت؛ هرچند قدری داستان را از چشم انداخت.

4- نکته آخر مزیت همیشگی اما ادبیات نسبتاً خاص و البته فاخر نویسنده است که تازگی خود را حفظ کرده و خواننده را ترغیب به مطالعه رهش می کند. در بخشی از کتاب می خوانیم:

«در این میان یک مدیر عینکی هم بعد از همه از راه می رسد و دفترچه ای را که در آن از صحبت های شهردار نت برمی داشت، از جیب کت ش بیرون می آورد و می گوید:

- یک آیه ی قرآنی خواندید راجع به تهران که هیچ شهری مثل ش نیست، عنایت می فرمایید متنِ آیه را؟

- قبل و بعدش معلوم نیست خوش آیندتان باشد...

- شما عنایت بفرمایید متنِ آیه را.

- «التی لم یخلق مثلها فی البلاد»

بالاش «اعوذ بالله» و «بسم الله» می نویسد و زیرش «صدق الله». بعد به من می گوید:

- همان طور که جنابِ شهردار فرمودند خیلی استفاده کردیم. این آیه ی مبارکه بسیار ویژه است برای تبلیغاتِ محیطیِ شهری...

- اما...

«اما» در دهن م می ماسد... می خوام بگویم که قبل ش یک «الم تر کیف فعل ربک بعاد، ارم ذات العماد» هم دارد که مسوولِ عینکی فرهنگی می رود ردِ کارش. یادم می رود که بعدش هم ثمودی داشت و فرعونی و شهری که «دکاً دکا» می شد.»

 

نقشه ها دارند.....
ما را در سایت نقشه ها دارند.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 313shab بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 21 خرداد 1398 ساعت: 9:26